من رو ببخش

حرف یک عاشق

این وبلاگ رو با تمام وجودم تقدیم به مهم ترین فرد زندگیم میکنم امیدوارم خوشش بیاد

گلم من رو ببخش که نتونستم امروز برات مطلب بذارم نمیدونم امروز چطور گذشت و کی به این موقع شب رسیدیم من که امروز خیلی گرفتار بودم حتی نتوستم بیام برات مطلبی بنویسم الانم که دارم باهات چت میکنم نمیدونم چی بنویسم یا چه بگویم منم الان مثل تو دلم گرفته اخه امشب شب سنگینی هست نمیدونم چی بنویسم و چه بگویم فقط میگم عزیزم من رو ببخش که نتونستم امروز برات چیزی بنویسم فقط میگم شرمندتم



نظرات شما عزیزان:

برای تو مینویسم
ساعت1:53---24 آذر 1389
سلام
اول خواهش میکنم. دوم توقعی ندارم که کسی حرف منو بفهمه چون خودم هنوز توی خودم گمم.
از اینکه گفتی امشب سنگینه باید بگم شاید درست میگی ولی من میگم امشب غمگینه برای کسی که کائنات دور وجودش میگرده.شب غمگینه برای اینکه مجبوره که بره و صبح بیاد و صبح شرمگینه برای رسیدن به روزی که به اندازه تمام دورانها و به اندازه تمام ادوار تاریخ ظلم در اون صورت گرفته.
میدونی من اهل شعار نیستم و دلم نمی خواد حرف دیگران رو تکرار کنم ولی یه چیزی رو خوب میونم که زندگی من به کمان ابروی ابوالفضل گره خورده و منو بند خودش کرده و خوب میدونم خیلی جاها جلوی گمراهی منو گرفته خیلی جاها منو از چاه گمراهی بیرون کشیده و همیشه گوشه چشمش به زندگی من هست.
نازم به خورشيدي كه در شام غريبان

قران به لب بر نيزه ها با ماه مي رفت
حتي سر بي پيكر غرقاب خونين

يك نيزه بالاتر ز دشمن راه مي رفت


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در 24 آذر 1389برچسب:,ساعت1:4توسط عاشق | |